آبان رفت
و سکوتی تلخ...
عشق به آذر کشیده شد
تقدیم به حضرت معصومه (س)
برابر هم، کنار حرم
تو مات منی، نشسته به غم
منی که گرفت، صدا و دلش
سرشته ز بغض، تمام گلش
نمانده دگر هوای نفس
جدا زتوام ، درون قفس
به بغض صدا، به اشک نظر
به لرزه ی پا، به سوز جگر
به رعشه ی آه ، به صولت درد
ببین که چگونست ، شکسته ی مرد
کنون که امیر، به خاک تو است
حواله ی او به کس نفرست
"امیر" آبان 92 شهر مقدس قم
او مست و من خراب، شوریده بی شراب
داروی درد من، رویای بی سراب
سبحانک اللطیف، انا لظالمون
ماذا؟ لما هدف؟ ننسیتک الحساب!
تقدیم به مولانا علی بن موسی الرضا المرتضی
با اجازه از ادیب عشق
امشب به رویا می زنم در چشم هایت
دل را به دریا می زنم در چشمهایت
من کیستم؟ یک مرغ دریایی عاشق
تن را به سودا می زنم در چشمهایت
جان داده ام جانان من جانی دگر ده
بر زیر عیسی میزنم در چشمهایت
من هم یکی از آن هزاران موج سر مست
خود را اگر جا میزنم در چشمهایت
خورشید در خورشید در خورشید در تو...
منظومه را تا میزنم در چشم هایت
مجنون بی لیلای هر افسانه گشتم
منظومه را تا میزنم در چشمهایت
در چشمهایت مدین العشاق پیداست
امشب به رویا میزنم در چشم هایت